«ملا فتح‏ اللَّه کاشانى» در تفسیر منهج الصادقین، و «آیت اللَّه کلباسى» درکتاب انیس اللیل نقل کرده ‏اند:


در زمان «مالک دینار» جوانى از زمره اهل معصیت و طغیان از دنیا رفت.
مردم به خاطر آلودگى او جنازه‏اش را تجهیز نکردند، بلکه در مکان پستى و محلّ پر از زباله‏اى انداختند و رفتند.


شبانه در عالم رؤیا از جانب حق تعالى به مالک دینار گفتند: بدن بنده ما را بردار و پس از غسل و کفن در گورستان صالحان و پاکان دفن کن.

عرضه داشت: او از گروه فاسقان و بدکاران است، چگونه و با چه وسیله مقرّب درگاه احدیّت شد؟


جواب آمد: در وقت جان دادن با چشم گریان گفت:


یا مَنْ لَهُ الدُّنیا وَ الآخِرَةُ إرْحَمْ مَن لَیْسَ لَهُ الدُّنیا وَ الآخرَةُ.

اى که دنیا و آخرت از اوست، رحم کن به کسى که نه دنیا دارد نه آخرت.


مالک،کدام دردمند به درگاه ما آمد که دردش را درمان نکردیم؟ و
کدام حاجتمند به پیشگاه ما نالید که حاجتش را برنیاوردیم؟. 

*************************

زاهدی کیسه ای گندم نزد آسیابان برد. آسیابان گندم او را در کنار سایر کیسه ها گذاشت تا به نوبت آرد کند.
 زاهد گفت: «اگر گندم مرا زودتر آرد نکنی دعا می کنم خرت سنگ بشود»
  آسیابان گفت: «تو که چنین مستجاب الدعوه هستی دعا کن گندمت آرد بشود»