قومی خدا را به امید پاداش نیایش می‌کنند. این عبادت بازرگانان است. گروهی از روی ترس، بندگی می‌کنند. این نوع بندگی مخصوص بردگان است. مردمی خدا را از باب سپاس نعمت‌‌های او ستایش می‌کنند. این روش آزادگان است امام حسین(ع(

 

سلام بر دوستان عزیز ، امروز قلبی نورانی و ضمیری آرام و هزاران دعای خیر دیگر برایتان از خدا می خواهیم ... صبح زیبایتان به خیر

 

 

تنها بازمانده ی  یک کشتی شکسته توسط جریان آب به جزیره ای دورافتاده برده شد، او با بی قراری به درگاه خداوند دعا می کرد تا نجات پیدا کند ،ساعتها به اقیانوس چشم می دوخت شاید نشانی از کمک بیابد اما چیزی به چشمش نمی آمد.سرانجام با ناامیدی تصمیم گرفت کلبه ای کوچک در کنار ساحل بسازد تا از خود و وسایل اندکش بهتر محافظت کند.یکروز پس ازآنکه از جست و جوی غذا بازگشت خانه ی کوچکش را در آتش یافت اندک لوازمش دود شده بود و به آسمان رفته بود ،بدترین چیز ممکن اتفاق افتاده بود ...

عصبانی و اندوهگین فریاد زد:خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟

او صبح روز بعد با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می شد از خواب برخاست آن کشتی می آمد تا نجاتش دهد!مرد از نجات دهندگان پرسید:چگونه متوجه شدید من اینجا هستم ؟آنها گفتند :ما علامت دودی را که فرستادی دیدیم....

آسان می توان دلسرد شد ، هنگامی که به نظر می رسد کارها به خوبی پیش نمی رود ، اما نباید امیدمان را از دست بدهیم زیرا خدا در کنار ماست ، حتی در میان درد و رنج ...

دفعه بعد که کلبه شما در حال سوختن است به یاد آورید که آن شاید علامتی برای فراخواندن رحمت خدا باشد.

حکایت ما و خدا حکایت عجیبی ست مثل قصه ی استاد نقره کار... می گویند وقتی استاد نقره را صیقل می دهد آن را در آتش نگه می دارد اما چشم از آن برنمی دارد تا زمانی نقره را در آتش نگه می دارد که عکس خود را در نقره ی صیقل یافته ببیند ! درست مثل خدا، وقتی می خواهد صیقل پیدا کنیم ما را در آتش سختی های خودمان وارد می کند اما چشم از ما برنمی دارد تا جائی که عکس خودش را در ما ببیند ....

روزگارتان پر از نگاه قشنگ خدا...

با تشکر از آقای سردار  منتشلو