این هم مشکل ما ساکنین  اجباری شهر: 

 

 

مردم باینه دیار ای بدبختیه
مردم بیایید و نظارگر این ماجرای تلخ من باشید
له من بدبخت تر وی شاره نیه
زیرا از من بدبخت تر در این شهر وجود ندارد
بنده یه-ی نفر کرانشینم
چو عزیز مردی دایم غمینم
من یک کرایه نشین هستم که 
همانند کسانی که عزیزی را از دست داده باشند همیشه غمگین هستم

نه خارج مذهب نه جداس دینم
ار دعاد گیراس بکر نفرینم
این در حالیست که نه دین جدایی از بعضی ها دارم و نه بی ایمان
اگر دعایت گیراست مرا نفرین کن و برای من طلب مرگ کن

 

بشکم لی دنیا دیتر نمینم
راحت بوم و دس کرانشینی

باشد که دیگر در این جهان نباشم
شاید بشود که از دست کرایه نشینی خلاصی بیابم


توای بزانی سگ و حالم نو
آسایش نیرم نه روژ و نه شو

اگر میخوای اوضاع احوالم را بدانی همین بس که حتی سگ هم از من وضع بهتری دارد 
نه روز و نه شب آسایش ندارم ...

صب تا ایواره هامه تق و دو
صب تا شب در حال سگ دو زدن هستم
تا سرمانگ بای دو تیکه اسپو
تا اینکه سر ماه می آید و دو تکه اسباب منزل را
یابم بفروشم با بنمه گرو
یا ببرم بفروشم یا گرو بگذارم
ایشم کراگم بلکم نمینی
چکار کنم که میخواهم کرایه عقب افتاده ام دیگر نماند 
چه بکم و دس کرانشینی 
داد و هر کس بم حقم نیه سینی
آخ چکار کنم از دست کرایه نشینی 
به چه کسی داد ببرم که حقم را بگیرد...

ژنم جارو کش خوم قاپچی درم
و فصل زمسان وفر پاکو کرم

خانمم جاروکش خانه ی صاحب خانه شده و خودم دربان منزل
زمستان ها هم که برف روب خانه ی ارباب هستم !

له عیش و عزا چو سماورم
دنگ کم نانجیب دنگ نیه کم خرم

مانند سماور در عیش و عزا همیشه در حال کار و سوختن هستم
اگر اعتراض کنی میگویند نانجیب و اگر هم نه فکر میکنند که خری....

خویان چو آقا بنده نوکرم
منعیان نکی دنه بان سرم

صاب خانه مثل ارباب و بنده هم مثل نوکرم
منعشان نکنی تو سری هم بهت میزنند...

اویشن گوشت گن ارامان سینی 
تا انجا که حتی میگویند گوشت نامرغوب خریده ای...


چه بکم و دست کرانشینی 
داد و هر کس بم حقم نیه سینی

یه ی هفته مینی مانگ بچو وسر 
یک هفته مانده که ماه تمام شود
ژن صاحومال دس نیده کمر

زن صاحب خانه دستش را به کمر میگذارد و 
و ژست تمام تیده پشت در 
با ژست تمام می آید پشت در 
له ور پای السم چو آقا و نوکر
جلوی پایش مثل اقا و نوکر بلند میشود 
و ژنم ایوشم دمکه سماور 
به زنم میگویم سماور را روشن کند
خوم دوم ارای میوه و شیرینی 
و خودمم هم به دنبال میوه و شیرینی دوان میشوم
چه بکم و دس کرانشینی 
داد و هر کس بم حقم نیه سینی 

یه ی کری دیرن چو وچکه شیطان
یه پسری دارند عین بچه ی شیطون
صب له خو السی تیده ناو ایوان
صبا که از خواب پا میشه میاد توی ایون
جیبی پر له ریخ دس و تیرکمان
جیباش پر از سنگ ریزه و دست به تیرکمان
خید ارای قوری و جام و استکان

و قوری و اسکانهای ما را نشانه میگیرد....
کس جرات نیری صدای بایده بان
کسی جرات ندارد صدایش بالا بیایید
بویشی جوانه مرگ سرم شکینی

ببگوید جوان مرگ شوی الهی که سرم را شکستی
چه بکم و دس ... 

داراییم بیه سه چوار دویت ویه کور

دارییم از دار دنیا تنها 4 دختر و یک پسر است (نگران نشین تنها اعضا خانواده فقط اینا نیستن !)
دوپتوی نیم دار یه ی جوفت لافه شر
یه ی جوفت مته کای وه ده م قیچی پر
و یک جفت متکای پر از پارگی (که جای دوختگی آن بسیار نامساعد و سفت شده)
سر نیه ده بانی چو پاره اجور
طوری که مانند پاره آجر سفت و سخت شده
سه رد گن که فی تیه یده خوره خور
و اگر هم سرت بد بیفتد به خورو پوف می افتی
چوار جام روحی یه ی دانه سینی
و چهار جام روحی و یک دانه سینی ...
چه بکه م له ده س کرانشینی؟
دادوه هه رکه س به م حه قم نیه سینی 

 

زانی چند نفر هایمه یه ی حصار ؟
من اویشم پنچاه تو بویش پنجاو چوار

آیا میدانی چند نفر در یک خانه و حیاط زندگی میکنیم ؟
من میگویم 50 نفر اما شما همون 54 حساب کن...

دریژ و کوتاه کاردار و بی کار 
صب هلسی دوینی له گوشه ی حصار 

انواع ادمهای دراز و کوتاه و بیکار و شاغل و ...
صبحها که از خواب پا میشی میبینی گوشه حیاط ...

هفده افتاوه نریاسه قطار 
باید پی نوبت بلیط بسینی 

هفده آفتابه توی قطار صف شده اند
باید برای دستشویی رفتن هم بلیط بخری !

چه بکم و ده س ..