حاج قاسم سلیمانی

 

سردار سلیمانی خود به یک رسانه تبدیل شده است. چهره سال 1393 یک نظامی است و همین موضوع جالب است. سردار سلیمانی به عنوان یک مستشار نظامی در عراق فعالیت دارد و به عراقی‌ها در جنگ علیه داعش فعالیت می‌کند و این یعنی تامین امنیت مرزهای ایران. سردار سلیمانی نقش پررنگی در پیروزی‌های اخیر عراق دارد اما چگونه یک نظامی، یک سردار و یک قهرمان امنیتی به عنوان چهره سال از سوی ایرانی‌ها انتخاب می‌شود؟
 مهر ماه ۱۳۶۳ در ارتفاعات میمک بالای سر خویشاوند تازه شهیدشده‌اش احمد سلیمانی رسید که جانشین و معاون اطلاعات و عملیات خودش در لشکر ۴۱ ثارالله بود. بعدها درباره آن لحظه نوشت: «دست تقدیر این بود من که از دوران کودکی با احمد بودم، زمان شهادتش هم بالای سرش حاضر شوم... چهره او را که پس از شهادت دیدم، نصف صورتش را خون پوشانده بود و نصف دیگر صورتش مثل مهتاب می‌درخشید و حقیقتاً‌ آرامش خاصی در چهره او پیدا بود که باعث شد دیدن این صحنه جزو دیدنی‌ترین صحنه‌های عمرم در دوران دفاع مقدس باشد».
توصیف او از چهره برادر شهیدش ما را به یاد خیلی از خاطرات آخرین وداع‌ها با شهدای دفاع‌مقدس می‌اندازد و البته به یاد خاطرات کسانی که روی ماه قاسم سلیمانی را دیده‌اند. این چندان عجیب نخواهد بود اگر توصیف لغتنامه دهخدا را از سیمای اهالی «رابُر»- منطقه کوهستانی زادگاه قاسم سلیمانی در 120 کیلومتری جنوب شهر کرمان- خوانده باشید: "مردم آنجا به صباحت (زیبایی) منظر شهره و از متاع حسن و ملاحت بابهره‌اند."
اتفاقا یکی از ناگفته‌های مقدر درباره او همین است که ظرف کمتر از 4 سال از شروع جنگ روانی غرب در سال 2011 - با نخستین گزارش‌های جهت‌دار و سیاهنمایی روزنامه‌های آمریکایی درباره «یک ژنرال مرموز ایرانی»- مکر دشمن به خودش بازگشته و قاسم سلیمانی از فرمانده نامرئی نیروی قدس سپاه پاسداران تبدیل به سلطان بدون مرز قلب‌ها شده است.
سایت آمریکایی المانیتور در این باره می‌نویسد: «قاسم سلیمانی در ماه‌های اخیر از یک مرد مرموز و پشت پرده به فردی تبدیل شده که پس از هر پیروزی عراقی‌ها در جنگ با داعش تصاویر وی نیز منتشر می‌شود و وی دیگر یک مرد در سایه نیست. در این تصاویر با یک لباس نظامی ساده و بدون هیچ‌گونه سلاحی میان مبارزان عراقی دیده می‌شود و با لبخند آرامی که دارد، در نهایت آرامش به سر می‌برد». او این بار عامدانه و آگاهانه تاکتیک سایه‌وارش را عوض کرده است چون می‌داند اوج‌گیری فتنه تکفیری همراه با برجسته‌سازی سرکرده‌ها و جنایت‌ها و ترورهای آنها توسط غرب، در چارچوب پروژه هراس‌افکنی در دل مسلمانان و همچنین تخریب اسلام حقیقی است. به همین خاطر سردار بزرگ اسلام از گمنامی مورد علاقه‌اش برون‌ زده و خود را به خطر می‌اندازد تا با لبخندی دلنشین و اطمینان‌بخش بدون اسلحه، محافظ و جلیقه ضدگلوله و کلاه آهنی حضور خود در خط مقدم میدان جنگ با کفر اسلام‌نما را اعلام کند و به مردم وحشت‌زده غرب و شرق دلگرمی بدهد. به قول تحلیلگر المانیتور، انتشار تصاویر فرمانده همیشه آرام و متبسم فرمانده سپاه قدس، پیام آشکار ملت ایران برای مردم منطقه و جهان است که این تنها آغوش مطمئنی است که می‌شود اعتماد و پیروزی را از آن انتظار داشت؛ آغوشی که نه در منطقه و نه در تمام جهان نظیر آن وجود ندارد اما در حقیقت این پیام اسلام راستین نیز هست. می‌توان از همین حالا اهتزاز پرچم «الله‌اکبر» عراق و بیرق «یاحسین» سپاه بدر و گردان‌های حزب‌الله را بر فراز موصل هم مشاهده کرد. در سوریه هم به لطف حمایت 4ساله «فرمانده سایه» تازه آفتابی شده، ورق کاملا علیه تکفیری‌ها و تروریست‌ها برگشته به طوری که رجب اوغلی عثمانی سوار مرکب جنگ شده و در حمایت از داعش منفور روز روشن به شام لشکر می‌کشد. همزمان سعودی‌ها و هاشمی‌های عربستان و اردن هم با سیاست خارجی مالیخولیایی‌شان زمینگیر شده‌اند و معلوم نیست داعش را تهدید می‌دانند یا متحد؟
در همین حال فاتح صلاح‌الدین همچنان که از فتح آمرلی و نصر «جرف النصر» به آزادی تکریت نزدیک می‌شود با اقبال باورنکردنی از سوی عرب، عجم، کرد و ترک با هر مذهب و مسلکی مواجه شده است.
 آمریکا، اسرائیل و سعودی و حرامیان دست‌پرورده داعشی‌شان که جای خود دارند، انگار خود دولت جمهوری اسلامی هم از این فتح بی‌سابقه قلب‌ها غافلگیر شده است تا جایی که مشاور رئیس‌جمهور، قاسم سلیمانی را صرفا نماینده ایران می‌خواند در حالی که رئیس شورای امنیت ملی ایران او را چهره‌ای فرامرزی می‌داند! دعوا نکنید آقایان او مالک اشتر دیگر جهان اسلام است.

حاج قاسم سلیمانی

 

حاج‌قاسم ایران، ژنرال قاسم سلیمانی رسانه‌ها و رهبران دنیا؛ فرمانده‌ای نظامی که مجله معتبر نیوزویک آمریکا با چاپ عکسی از او با لباس نظامی و نگاهی محکم او را «الهه انتقام» می‌خواند و توضیح می‌دهد که او ابتدا با آمریکا جنگید، الان در حال له کردن داعش است. «آوازه فرماندهی‌اش تا بدانجا می‌رود که اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا او را «دشمن قابل احترام» خود می‌نامد و جان کری، وزیر خارجه آمریکا برای دیدار با او ابراز علاقه و اشتیاق می‌کند و «رائول مارک گرشت» عضو ارشد اندیشکده دفاع از دموکراسی می‌گوید: «قاسم سلیمانی بسیار سفر می‌کند... تکان بخورید... تلاش کنید یا دستگیرش کنید یا بکشیدش»! نقل قول‌ها و گزارش رشادت‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و آرامش و ظاهر منحصربه فردش در نشریات مختلف منطقه‌ای و جهانی و شبکه‌های اجتماعی منعکس می‌شود و نام او را از متن تحلیل‌های نظامی و نشریات خاص به میان توده مردم می‌کشاند تا جایی که عکس، فیلم و خبر حضورش در منطقه‌ای از عراق یا سوریه به سرعت در شبکه‌های اجتماعی انعکاس می‌یابد و دست به دست می‌شود.
با همه اوصافی که بیان شد مخاطب در پی دیدن عکس‌های این فرمانده نامی با عکس‌هایی مواجه می‌شود که بسیار ساده و به دور از تعارفات نظامی گرفته شده است؛ تناقض عجیبی که البته برای آنان که به نحوه و نگرش نظامی‌گری در ایران آشنا هستند تعجب‌برانگیز نیست.
موضوع اصلی همین است سردار سلیمانی بدون اینکه عکس‌های حرفه‌ای از وی باشد، بدون اینکه تبلیغات رسانه‌ای برنامه‌ریزی‌شده داشته باشد، بدون اینکه گفتگوی رسانه‌ای و مصاحبه‌های رنگارنگ داشته باشد و حتی بدون اینکه سخنرانی‌های آنچنانی داشته باشد به محبوب‌ترین چهره ایران تبدیل شده است. سردار سلیمانی مانند چهره‌های هنری و ورزشی که ذاتا تبلیغاتی است، نیست؛ وی مانند چهره‌های سیاسی که با اظهارات پوپولیستی یا روشنفکرانه یا رسانه‌دوست مشهور شده‌اند، نیست؛ وی مثل هیچ‌کس نیست. حاج قاسم سلیمانی یک چهره واقعی است که محبوبیتی واقعی دارد و برخلاف چهره‌های تبلیغاتی یک قهرمانی پوشالی نیست بلکه یک قهرمان واقعی است؛ قهرمانی که با عملکرد خود به محبوبیت دست یافته نه با حرف و وعده و رسانه. حاج قاسم مرد جهاد است و همت مضاعف را معنا کرده است و به همین علت یک قهرمان واقعی و چهره واقعی است. او الان می‌تواند با افتخار بگوید من یک نظامی هستم، من یک سردار هستم...
 

محسن جندقی
بخش سیاست تبیان