زندگانی امام جواد علیه السلام، سرشار از برکاتی برای عالم اسلام بوده است. «زندگى کوتاه این بنده شایسته خدا، به جهاد با کفر و طغیان گذشت. در نوجوانى به رهبرى امت اسلام منصوب شد و در سال هایی کوتاه، جهادى فشرده، با دشمن خدا کرد به طورى که در سن بیست و پنج سالگى یعنى هنوز در جوانى، وجودش براى دشمنان خدا غیرقابلِ تحمل شد و او را با زهر شهید کردند.»(١) وجود آن حضرت از ولادت تا شهادت، سراسر مبارزه با انحراف ها و نمایاندن راه مستقیم به مردم بود. تاثیر ولادت ایشان بر مقابله با جریان واقفیه را می توان از جمله این موارد دانست. از سوی دیگر رسیدن به منصب امامت در نوجوانی و تداوم دادن به شبکه وکالت در تمامی نقاط جهان اسلام – که توسط جد ایشان امام موسی کاظم علیه السلام تشکیل شده بود- دو مسئله ای بود که شیعیان را برای پذیرش امامت آخرین حجت خدا آماده نموده، راهنمای روشنی برای یافتن راه مستقیم بود.
علاوه بر این، مناظرات این امام نوجوان در برهه های مختلف زندگی خود با بزرگان اهل سنت، و اثبات برتری بر آنان در زمره اتفاقاتی به شمار می رود که حقانیت شیعه را به اثبات می رساند. تا جایی که می توان یکی از علل قتل ایشان توسط معتصم را، همین مناظرات دانست.
ولادتی که همه را آزمود
جریان واقفیه (٢)، انحرافی در جامعه شیعی بود که ولادت حضرت جواد علیه السلام نقش مهمی در مبارزه با آن داشت. این انحراف که بعد از شهادت امام موسی کاظم علیه السلام، توسط برخی از وکلای آن حضرت پایه گذاری شد، تا زمان امام جواد علیه السلام ادامه پیدا کرده بود. اصحاب این تفکر معتقد بودند که امام کاظم علیه السلام آخرین امام بوده، شهید نشده است بلکه به آسمان ها رفته و روزی باز خواهد گشت! از جمله عوامل اصلی چنین ادعایی سودجویی برخی از نمایندگان امام کاظم علیه السلام شمرده شده است.(٣) در این میان، پسر نداشتن امام رضا علیه السلام بهانه ای بسیار خوب برای این افراد بود تا امامت ایشان را انکار کنند تا جایی که برخی از بزرگان شیعه نیز در مورد امامت امام رضا علیه السلام دچار تردیدشدند. (٤) اما با ولادت امام جواد علیه السلام در سن 47 سالگیِ (٥) امام رضا علیه السلام، این بهانه از دست سران واقفیه گرفته شده، بسیاری از بزرگان شیعه نیز که دچار سردرگمی و تردید شده بودند از حیرت نجات یافتند.(٦)
مدیریت یک بحران سهمناک
پذیرش امامت در سنین نوجوانی، خود در نشان دادن راه مستقیم بسیار مهم بود. جامعه شیعی در فاصله ای نه چندان دور با امامت حضرت مهدی علیه السلام روبرو بود؛ امامت کودکی که تنها پنج سال داشته، در بین مردم نیست و با آنان رفت و آمد ندارد و نمی توانند او را از نزدیک ببینند. اگر پیش بینی های لازم برای این موضوع صورت نمی گرفت و شیعیان ناگهان با چنین مساله ای مواجه می شدند احتمال انحراف آنان بسیار زیاد بود. اما دست تدبیر الهی چنان حرکت کرد که شیعیان قبل از این جریان، امامت حضرت محمد بن علی علیهماالسلام در سنین نوجوانی را تجربه کنند.
در این مورد امام نوجوان در بین مردم بود و آنها می توانستند از او سوال پرسیده، او را امتحان کنند و با این کار شبهاتشان رفع شود. سوالی که طبیعتا در ذهن آنها مطرح می شد این بود که آیا نوجوانی 8 ساله که هنوز به بلوغ نرسیده است می تواند امامت شیعیان جهان را بر عهده داشته باشد؟
عبور از این بحران –که حتی برخی از علمای شیعه را دچار تردید کرده بود- شیعیان را آماده پذیرش ولایت آخرین حجت خدا می کرد. مقدمات عبور از این بحران، توسط امام رضا علیه السلام با تشبیه این مولود به عیسی و یحیی علیهماالسلام آماده گردید.(7) اما اقدام اصلی و نهایی در عبور از این بحران توسط خود امام جواد علیه السلام صورت گرفت. تعدادی از علمای شیعه در جلسه ای طولانی، سوالات مختلفی از امام نمودند. جواب های محکم و مستدل امام به پرسش ها در حضور عوام شیعیان، غبارها را کنار زده و حقانیت ایشان را اثبات نمود. تاریخ در این زمینه، جلسه ای را یادآور می شود که در آن تعداد بسیار زیادی سوال از امام نوجوان پرسیده شد.(٨) حتی امام جواد علیه السلام برخی سوال ها را قبل از آنکه طرف مقابل مطرح کند، جواب می داد و موجب حیرت حاضران می گردید تا جایی که هیچ شبهه ای بر امامت ایشان باقی نماند.
شبکه سرّی وکالتاقدامی دیگر که شیعیان را برای غیبت آماده می کرد، ایجاد ارتباط از طریق وکیلان بود. مسلما امام مهدی علیه السلام به دلیل غیبت خود نمی توانست مستقیما با مردم در ارتباط باشد و به ناچار باید نمایندگانی برای ارتباط با خود به مردم معرفی می کرد. زمینه سازی این نوع ارتباط از زمان امام موسی کاظم –پدربزرگ جوادالائمه علیهماالسلام - شروع شد.(٩) تا زمان امام موسی علیه السلام هرکس ابهامی داشت تلاش می کرد تا خود را به امام رسانده، شخصا سوال خود را طرح کند و از امام جواب بشنود. اما امام موسی علیه السلام به علت دوران طولانی زندانی بودن، مجبور به تشکیل شبکه وکلا گردید.
امام جواد علیه السلام با تقویت و تاکید بر شبکه وکالت، شیعیان را آرام آرام برای چنین فضایی آماده فرمود. شبکه وکالت که یادگار امام موسی علیه السلام بود، در زمان امام جواد علیه السلام، توسط ایشان ادامه یافت. تا جایی که در تاریخ، وکلایی برای امام در دورترین نقاط جامعه اسلامی ذکر شده است.(١٠) تلاش امام در حفظ این شبکه وکالت، تلاشی بود در راستای آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت. به این وسیله شیعیان می آموختند که چگونه به واسطه وکلا با امام خویش در ارتباط باشند.
سَرِ تعظیم علم و عالمان بر آستان امام جوان
از دیگر برکات امام جواد علیه السلام برای شیعه، مناظرات ایشان در نوجوانی بود. یحیی بن اکثم که منصب قضاوت بغداد را متصدی بود، برای مناظره با امامِ 9 ساله اظهار آمادگی کرد. این مناظره که به وسیله مامون عباسی و با درخواست اطرافیان او تشکیل شد، حقانیت شیعه و امام نوجوان آن را بار دیگر آشکار ساخت. یحیی که در این مناظره با طرح این سوال که «حکم شکار کردن کسی که محرِم (١١) است چیست؟» قصد داشت ناتوانی علمی امام را اثبات کند. اما امام با طرح فرض های متعددی در رابطه با همین سوال –به طوری که بیش از 10 فرض از آن استخراج گردید- او را به گونه ای مقهور ساخت که شکست را قبول نموده و سر تعظیم در برابر مقام علمی امام جواد علیه السلام فرو آورد. (١٢)
اقدام دیگری که فضل علمی این امام را در مقابل تمام علمای اهل سنت بغداد به اثبات رساند، فتوای ایشان در مورد حدّ سرقت بود. آنچه تاریخ از این جریان برای ما ذکر می کند به این نحو است که در دوره معتصم، سارقی جهت اجرای حد به حضور او آورده شد. معتصم که خود بهره ای از فقه نداشت، علمای اهل سنت را در جلسه ای گرد آورد تا از ایشان کمک بگیرد و معلوم گردد دست سارق را از کجا باید قطع کنند. او علاوه بر علما، امام جواد علیه السلام را که جوانی 24 ساله بود به این جلسه دعوت نمود. بعد از اظهار نظر علمای اهل سنت، معتصم از امام خواست تا نظر خود را بیان کند. امام نیز نظر خود را با دلایل متقن ارائه داد و همین نظر مورد تایید معتصم و سایرین قرار گرفت.(١٣) این اتفاق به دلیل اینکه حقانیت شیعه را به اثبات می رساند، توسط بعضی از علمای دربار مورد اعتراض واقع گردید. تا جایی که به تحریک آنان، معتصم دست به قتل امام جوان شیعه زد و او را در سن 25 سالگی به شهادت رساند.
عمری کوتاه اما پربرکت
زندگی کوتاه امام جواد علیه السلام که بیش از 25 سال ادامه نیافت، از تولد -که مقابله با جریان واقفیه بود- گرفته، تا پذیرش امامت در سن 9 سالگی و حفظ شبکه وکالت -که جهت آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت بود- و همچنین مناظرات آن حضرت چه در سن نوجوانی و چه در سن جوانی، تمام برکاتی برای جریان شیعه و بلکه برای کل عالم به شمار می رود.