کتاب سلیم بن قیس

خطبه امام حسین علیه السلام در منا، شامل سه بخش است. در بخش اول این خطبه حضرت اباعبدالله علیه السلام به ذکر فضائل و مناقب پدر بزرگوارشان امیرالمومنین علیه السلام می پردازند. در بخش دوم، متذکر ضرورت و وجوب وظیفه همگانی امر به معروف و نهی از منکر می شوند و در بخش سوم، وظیفه خواص و علما را در مواجهه با ظلم و جور و مفاسد تبیین می فرمایند. این خطبه را سلیم بن قیس به طور کامل و با ذکر شرایط تاریخی زمان ایراد آن، در کتاب خود با عنوان "کتاب سلیم بن قیس الهلالی" نقل کرده است. (1) 
در کتب دیگر بنا به روش و منهج خاص مولف، تنها بخش هایی از این خطبه نقل شده است. به عنوان مثال علامه امینی در کتاب "الغدیر" به نقل فرازهایی از بخش اول این خطبه که مربوط به واقعه غدیر خمّ می باشد، بسنده کرده است. (2) امام خمینی(ره) در کتاب "ولایت فقیه" متناسب با مباحث مطرح شده، تنها بخش دوم این خطبه را نقل نموده اند.(3) در کتاب "تحف العقول" هم بخش دوم و سوم خطبه نقل شده است.(4)
سلیم بن قیس از اصحاب خاص امیرالمومنین، امام حسن، امام حسین و امام زین العابدین علیهم السلام بود و بخشی از دوران کودکی امام محمد باقر علیه السلام را هم درک کرد. کتاب وی اولین تالیف شیعه بعد از رحلت پیامبر صلى اللّه علیه و آله به شمار می آید. (5)

دشمنانی که شمشیر از رو بسته اند 

وی قبل از نقل خطبه امام حسین علیه السلام به بیان اوضاع و احوال جامعه ی به ظاهر اسلامی آن دوران می پردازد تا بدین ترتیب فضای حاکم بر سخنان مهم امام در این خطبه، برای خواننده کاملا ملموس و قابل درک شود. طبق شهادت سلیم، جوّ حاکم بر جامعه آن زمان، به شدّت ضدّ شیعی بود. معاویه با صدور بخشنامه هایی، شرایط را به گونه ای رقم زده بود که شیعیان و محبّان امیرالمومنین علیه السلام در انزوای کامل قرار گیرند. وی در توصیف آن شرایط چنین می نویسد: "وضع به گونه‏ اى بود که اگر فردى از پیروان على علیه السّلام مى‏ خواست به دیدن دوستى مورد اعتماد و اطمینان رود، از خادم میزبان مى ‏ترسید و با وى سخن نمى ‏گفت مگر پس از آنکه از آنان پیمان و سوگند سفت و سختی می گرفت که رازش را که همان شیعه بودنش بود پنهان دارند!" (6)
به گفته سلیم، سبب این همه تضییق ها و فشارها، بخشنامه هایی بود که معاویه به کارگزارانش در سراسر قلمرو خلافت خود به خصوص عراق و کوفه که به عنوان مرکز دوستداران و محبین امیرالمومنین علیه السلام شناخته می شد، ابلاغ کرده بود. در اولین بخشنامه، معاویه به قاضیان و کارگزاران حکومتی چنین می نویسد: "شهادت هیچ یک از خاندان، پیروان و ناقلان مناقب و فضائل علی بن ابی طالب را قبول نکنید."(7)  بعد از مدتی در نامه ای دیگر دستور داد که: "بنگرید هر کس که علیه وى بیّنه ‏اى مبنى بر دوستى على و اهل بیتش اقامه شده نامش را از دفتر بیت المال محو کنید و شهادت او را جایز ندانید!". (8)
در نتیجه این بخشنامه ها، خطبا و گویندگان و وعّاظ السلاطین که می خواستند نان بخورند، در تمام نقاط وسیع مملکت اسلامی بالای منابر نعوذ بالله شروع به لعن امام علی علیه السلام کردند و از وی تبرّی و دوری جستند. به او و خاندانش تهمت ها و نسبت های ناروا زدند و برای تقرّب به دستگاه حکومت به جعل مناقب و فضائل خود ساخته برای خلفاء پرداختند.
در بخشنامه ای دیگر به کارگزارانش فرمان داد: "پیروان عثمان و دوستداران و خاندان و طرفدارانش و کسانى که فضایل و مناقب او را روایت مى‏ کنند را به خود نزدیک سازید و گرامى‏ بدارید
 ..." (9)
بنابراین هر کسی که جمله ای در فضیلت عثمان می گفت، پرونده اش را تشکیل می دادند و حقوق و مزایای معیّنی به او می پرداختند. این بذل و بخشش هایی که معاویه کرد، حکّام را به جعل حدیث تشویق کرد. هر کسی که توانست دروغ بافت و این کار در تمام شهرهای اسلامی گسترش یافت.
معاویه بعد از یک مدت در بخشنامه ای دیگر چنین نوشت: "در مدح عثمان حدیث بسیار گفته و نوشته شده و در هر شهر و روستا و بخش، پخش گردیده است، نامه‏ ام را که دریافت داشتید از مردم بخواهید که درباره ابوبکر و عمر روایت کنند، چرا که فضیلت و سوابق این دو برایم دوست داشتنى ‏تر است و چشمم را روشن مى‏ کند و حقّانیت خاندان محمّد را سست مى ‏سازد و براى این خاندان، فضایل این دو از فضایل عثمان ناگوارتر است."(10)

جعل حدیث

ندای فضائل مولا در حنجره سروَر آزادگان

در این اوضاع و احوال، امام حسین علیه السلام در سال 58 هجری، به سفر حج می روند و در منا، دستور می دهند که همه بنی هاشم، ارادتمندان، شیعیان و اصحاب رسول الله صلى اللّه علیه و آله که بالغ بر هزار نفر می شدند، (حدود دویست نفر از صحابه و هشتصد نفر از تابعین) در خیمه ای گرد هم آیند. 
با توجه به آنچه که سلیم بن قیس در مورد رواج لعن امیرالمومنین علیه السلام، نقل کرده است، دقیقا مشخص می شود که امام حسین علیه السلام چرا بخش اول خطبه خود را به ذکر مناقب و فضائل حضرت امیرالمومنین علیه السلام اختصاص داده است. حضرت سیدالشهداء علیه السلام با حفظ ترتیب تاریخی، چهارده فضیلت امیر المومنین علیه السلام را بیان می کنند. اینک به ذکر دو مورد از آن فضائل بسنده می کنیم و انشاء الله در فرصت های آتی، به بیان و شرح سایر بخش های این خطبه می پردازیم:

 

اعترافاتی که در تاریخ ثبت شد

حضرت در این بخش این طور شروع کرد و فرمود: شما را به خدا سوگند! آیا مى‏ دانید هنگامی که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و اله در میان اصحابش پیمان برادرى می بست، میان خود و على -علیه السلام- پیمان برادرى برقرار نمود و فرمود: «تو برادر منى و من برادرت در دنیا و آخرت»؟ (11)
یعنی چگونه امکان دارد معاویه که خود را به عنوان حاکم اسلام نبوی معرفی کرده است با صدور آن بخشنامه علیه محبین و دوستان برادر و نزدیکترین شخص به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و اله، آنها را این قدر مورد آزار و اذیت قرار دهد؟!
سپس حضرت فرمودند: شما را قسم می دهم آیا می دانید که پیغمبر مقداری از مسجد را خرید و در آن 10 منزل درست کرد و 9 خانه را برای خودش و دهمین آنها را در وسط مسجد برای علی بن ابی طالب -علیه السلام- پدر من درست کرد؟! سپس راه خانه ‏هاى دیگران را به مسجد بست جز درب خانه پدرم را. یک نفر در این باره اعتراض کرد، پیامبر صلّى اللَّه علیه و اله فرمود: «من درب خانه‏ هایتان را نبستم و درب خانه على را من باز نگذاشتم، خداوند مرا به بستن درب خانه‏ هایتان و گشودن درب خانه على فرمان داد»؟

گفتند: آرى!

سپس حضرت ادامه دادند: آیا مى دانید که عمر بن خطّاب کوشید تا خانه ‏اش به اندازه روزنه دیدى به مسجد راه داشته باشد، پیامبر صلّى اللَّه علیه و اله نپذیرفت. سپس فرمود: «خداوند به موسى فرمان داد تا مسجد پاکى بنا نهد که جز خودش و هارون و دو پسرش کسى در آن ساکن نشود، و خداوند مرا فرمان داد که مسجد پاکى بنا نهم که جز من و برادرم و فرزندانش کسى در آن ساکن نشود»؟ 
گفتند: آرى! (12)
این فراز از خطبه همچنین اشاره به بخشنامه ای است که منجر به رواج جعل احادیث فراوان در فضیلت خلفای سه گانه شده بود. این لطائف و ظرائف همه حاکی از آن است که حضرت چقدر حساب شده، جریانات جامعه اسلامی را رصد می کرد و با بیانات خود، مسائل روز امت اسلام را به اصحاب خود گوشزد می نمود.

 

بسترسازی برای قیامی تاریخی

بررسی خطبه حضرت سیدالشهداء علیه السلام در منا به همراه تحقیق و مطالعه دقیقِ بستر تاریخی سال های متصل به قیام ایشان، از دو مسئله مهم پرده بر خواهد داشت: اولا، بیانات حضرت در این خطبه از طرفی ناظر به حوادث و اوضاع و احوال آن زمان جامعه اسلامی بود و از طرفی دیگر یک بسترسازی حساب شده و برنامه ریزی شده ای برای شروع قیام سال های آتی ایشان به شمار می رفت. ثانیا، اتفاقات هولناکی را که در نهایت منجر به فاجعه شهادت امام حسین علیه السلام شد، برای همه کسانی که با دیده حیرت این بخش از تاریخ اسلام را مرور می کنند، باورپذیرتر می نماید.

 

پی نوشت:

1. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‏2، ص: 777
2. الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 400/ ایشان بعد از نقل فرازهایی از خطبه که مرتبط با واقعه غدیر خم است، میفرماید: و فیه طُرَفٌ ممّا تواترت أَسانیده من فضائل أمیر المومنین علیه السلام، فراجع.
3. حضرت امام ره در مورد این خطبه چنین میفرمایند: از این روایت دو مطلب مهم به دست مى‏آید: یکى «ولایت فقیه» و دیگرى اینکه فقها باید با جهاد خود و با امر به معروف و نهى از منکر حکام جائر را رسوا و متزلزل و مردم را بیدار گردانند تا نهضت عمومى مسلمانان بیدار حکومت جائر را سرنگون و حکومت اسلامى را برقرار سازد./ ولایت فقیه(حکومت اسلامى)، متن، ص: 107
4. تحف العقول، ص 237
5. ابو عبدالله نعمانی، از راویان بزرگ شیعه در قرن چهارم هجری و صاحب کتاب "غیبت نعمانی" در باره کتاب سلیم بن قیس چنین می نویسد: همه علما و راویان حدیث شیعه اتّفاق نظر دارند که کتاب سلیم بن قیس یکی از بزرگترین و قدیمی¬ترین اصول است. آنچه که در این کتاب آمده است یا مستقیماً از امیرالمومنین گرفته شده است یا از سلمان و ابوذر و مقداد و مانند آنها که از رسول خدا و امیرالمومنین حدیث گرفتند الغیبة للنعمانی، النص، ص: 102
نجاشی در رجال خود در ذیل عنوان سلیم بن قیس الهلالی میگوید: له کتاب یکنى أبا صادق أخبرنی‏ علی‏ بن‏ أحمد القمی‏ قال: حدثنا محمد بن الحسن بن الولید قال: حدثنا محمد بن أبی القاسم ماجیلویه، عن محمد بن علی الصیرفی، عن حماد بن عیسى و عثمان بن عیسى، قال حماد بن عیسى: و حدثنا إبراهیم بن عمر الیمانی عن سلیم بن قیس بالکتاب.

6. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‏2، ص: 787
7 . همان، ص: 784
8 . همان، ص: 786
9. همان، ص: 785
10. همان

11 . همان، ص: 790
12. همان

سید عبدالله سیدحسینی          
کارشناس حوزه                
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان